کد خبر: ۱۲۳۱۶
۳۰ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۰
نیم قرن کار و تلاش، سنگ بنای مسجدی در محله شهید آوینی شد

نیم قرن کار و تلاش، سنگ بنای مسجدی در محله شهید آوینی شد

ما‌حصل ۵۰ سال کار‌وتلاش حاج محمد‌علی رضایی زمینی است که سنگ بنای مسجد امام حسن مجتبی(ع) در محله شهید آوینی شد. می‌گوید: سال‌۱۳۸۴ مکه بودم و با خدا عهد کردم وقت بازگشت مسجدی بسازم.

حاج محمد‌علی رضایی متولد فریمان است، در کودکی به‌همراه خانواده‌اش به مشهد می‌آید و ساکن محله شهید آوینی می‌شود. با زحمت و کارگری زندگی خود و خانواده‌اش را تامین می‌کند.

او می‌گوید: «مال‌و املاکی ندارم، تمام ثروتم خانه‌ای است که حالا مسجد شده است و دیگر هیچ». ما‌حصل ۵۰ سال کار‌وتلاش مداوم او تکه زمینی است که امروز چراغ‌هایش برای نمازگزاران روشن است و این یک بهانه شیرین می‌شود برای شنیدن روایتی عجیب.

 

به نیت غربت امام‌حسن‌مجتبی (ع)

حاج محمد‌علی رضایی داستانی شنیدنی در این رابطه دارد «سال‌۱۳۸۴ مکه بودم. زیارت قبرستان بقیع آرزوی قلبی من بود. بارها‌و‌بار‌ها داستان غربت بقیع و امامان مدفون در آن را شنیده بودم، اما به‌قول معروف شنیدن‌کی بُود‌ مانند‌ دیدن.

مدفن عزیزترین مخلوقات جهان و برگزیدگان عالم، تنها مشتی خاک است که با دوتکه سنگ مشخص شده است؛ البته در این‌میان غربت امام‌حسن (ع) بیشتر به چشم می‌آید. مرور زندگی و شهادت ایشان جانسوزتر است؛ به‌ویژه زمانی‌که به یاد امام‌حسین (ع) و شکوه‌و‌جلال کربلا می‌افتی، این غربت هزار‌برابر می‌شود.

لحظه‌ای که از پشت بقیع این تنهایی غریبانه را می‌دیدم، با خدا عهد کردم وقت بازگشت مسجدی به‌نام امام‌حسن‌مجتبی (ع) در محل بسازم.

 

خانه‌ای که ساخته نشد

حاج محمد‌علی رضایی بعد از آنکه از حج باز می‌گردد، به‌دنبال آن است که نیت خود را عملی کند. هر‌چند برخی مشکلات باعث عقب‌افتادن این نیت می‌شود. شنیدن این روایت از زبان حاج محمد‌علی، شنیدنی و جالب است.

«به مشهد که بازگشتم، یاد نیتم افتادم و زمینی که در محله داشتم. باید نیتم عملی می‌شد. زمانی‌که طول و عرض زمین را بر‌انداز می‌کردم، پسر بزرگم که اتفاقا اجاره‌نشین بود به دیدنم آمد و گفت: خودت که از اجاره سنگین باخبری، این زمین هم که رها شده است؛ چند واحد ساختمانی در آن می‌سازیم، هم من و هم برادرهایم صاحب خانه می‌شویم.

حرف‌های پسرم که تمام شد، به او گفتم: اشکالی ندارد، این زمین مال شماست، از فردا کار را شروع کن. چند روز بعد پسرم یک ماشین آهن خالی کرد و برای گرفتن مجوز‌های لازم ساخت‌و‌ساز، رفت‌وآمدهایش شروع شد. یک‌ماه از این ماجرا گذشت، اما پسرم نتوانست مجوز‌های لازم برای ساخت خانه را بگیرد و هر روز کار پیچیده‌تر می‌شد.

نیم قرن تلاش، سنگ بنای مسجدی در محل آوینی شد

 

این خواب حکمت دارد

پس از آنکه ساخت خانه بنا‌بر‌دلایل مختلف به تاخیر افتاد، یک اتفاق تازه باعث می‌شود حاج محمد‌علی یاد نیتی بیفتد که در قبرستان بقیع عهدش را کرده بود.

حاج محمدعلی رشته کلام را دست می‌گیرد تا بازگو‌کننده ادامه ماجرا باشد؛ «درست همان زمانی که برای گرفتن مجوز‌های ساخت‌وساز به ادارات مختلف به‌ویژه شهرداری می‌رفتم، یکی‌از اهالی محله در خواب می‌بیند که پدر یکی‌از شهدای محله (شهید چزگی) در زمین نماز می‌خواند.» او که خوابش را تعریف می‌کند جای شکی برای حاج محمدعلی نمی‌ماند. این خواب حکمتی دارد و بی‌دلیل نیست. همان‌شب همه ما را به خانه‌اش دعوت می‌کند و ماجرای نماز‌خواندن پدر شهید بر روی زمین را تعریف می‌کند، بعد هم نیت خودش را. من که ماجرا را شنیدم تازه حس کردم گره‌افتادن شاید حکمتی دارد، مادرم قبل از همه از نیت بابا استقبال می‌کند و می‌گوید: خواست خداست، باید شاکر بود.

حاج محمد‌علی مصمم برای ساختن، از مشکلات سر‌راه تعریف می‌کند: زمین آماده ساخت بود، اما پول کافی برای ساخت نبود. برای تامین هزینه‌های مالی سراغ سازمان‌ها، نهادها، خیّران و.. رفتم تا اینکه یک عرب کویتی اعلام کرد که تمام هزینه‌های ساخت مسجد را بر‌عهده می‌گیرد، به‌شرط آنکه سند زمین به نامش بخورد و کس دیگری در ساخت مسجد دخیل نباشد و من مصمم شدم از کمک‌های مردمی بیشتر بهره بگیرم.

مدتی گذشت، هم‌زمان با عید‌فطر به فکر افتادم موضوع را به اطلاع اهالی محله برسانم و از آنها کمک بخواهم. صبح زود زمین را فرش کردیم تا برای اقامه نماز عید آماده شویم. تعداد زیادی از اهالی شرکت کرده بودند. موضوع را که مطرح کردم، اهالی خیلی استقبال و همت کردند و پول ساخت مقدماتی جفت‌و‌جور شد.

کمک‌ها همچنان ادامه داشت؛ جوشکار، مهندس ساختمان و‌... رایگان اعلام آمادگی کردند. بعد ازگذشت چهار‌ماه، طبقه اول مسجد هم‌زمان با نیمه شعبان افتتاح شد. با ساخت مسجد، هر روز تعداد نمازگزاران زیادتر می‌شد؛ حتی نمازگزارانی که از محلات دیگر می‌آمدند. حالا جا برای نماز‌خواندن هم نبود و هیئت‌امنا زمین کنار مسجد را خریداری کردند و ساخت آن آغاز شد.

هم‌زمان با عید‌فطر به فکر افتادم موضوع را به اطلاع اهالی محله برسانم و از آنها کمک بخواهم

 

توسعه مسجد نیازمند حمایت

محمد‌علی رضایی در پایان با اشاره به طرح توسعه مسجد می‌گوید: بعد‌از الحاق زمین خریداری‌شده، طرح توسعه‌وگسترش مسجد آغاز شد و با همت اهالی و خیّران مسجد امام‌حسن مجتبی (ع) در سه‌طبقه و با مساحت دوهزار متر ساخته شد. زیر‌زمین برای انجام فعالیت‌های فرهنگی، هنری، ورزشی و‌... اختصاص یافت. طبقه همکف برای نمازگزاران و طبقه بالا برای طلاب علوم دینی و حوزه علمیه.

هر چند در‌حال‌حاضر، فقط بخش مربوط به نمازگزاران به‌طور‌کامل افتتاح شده است و دو‌بخش‌دیگر (بخش فرهنگی و حوزه علمیه) به‌دلیل مشکلات مالی به تکمیل نهایی نرسیده است و به‌صورت نیمه‌ساخت رها شده است. امیدواریم با کمک‌های مالی خیّران و مسئولان، این دو بخش مسجد نیز به‌زودی ساخته شود و دراختیار اهالی قرار گیرد.

 

* این گزارش در شماره ۱۲۲ شهرآرا محله منطقه ۵ مورخ ۵ آبان ماه سال ۱۳۹۳ منتشر شده است.

کلمات کلیدی
آوا و نمــــــای شهر
03:44